English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (9249 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rich U پر پشت
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
rich U توانگر
rich U دولتمند
rich U گرانبها باشکوه
rich U غنی
rich in U پر از شاعر
rich U زیاده چرب یا شیرین
the rich U دولتمندان متمولین
The more rich , the more in need . <proverb> U آنانکه غنى ترند میتاج ترند .
the rich U توانگران
to grow rich U توانگر شدن
rich mix U مخلوط پر مایه
rich lime U اهک پر برکت اهک ریعدار
as rich as Croesus <idiom> U مثل قارون [ثروتمند]
strike it rich <idiom> U ناگهان پول و پله ای به هم زدن
to grow rich U ثروت بهم زدن
strike it rich <idiom> U یک شبه ره صد ساله رفتن
Rich poetry . U شعر پرمایه
rich lime U اهک پر مایه
It is immaterial how rich he may be . U مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
rich and poor U توانگرودرویش
rich and poor U دولتمندوفقیر
idle rich U ثروتمندان انگل
rich clad U جامه فاخر پوشیده
He has a rich mellow voice. U صدایش گرم وپخته است
rich text format U روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
He is rich but is lacking in personality . U پولدار است ولی بی شخصیت است
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
auto U تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
auto U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto U سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto U شماره تلفن
auto U ماشین سواری
auto U :خودرو
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto da fe U رای دادگاه
auto da fe U اجرای رای
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto-immune U وابسته به تولید پادتنهای مضر
auto-immune U خودایمن
auto drome U پیست اتومبیل رانی
auto cad U اتوکد
auto dial U خود شماره گیر
auto body U اطاق اتومبیل
auto ignition U خودسوزی
auto lean U مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto load U خود بارکن
auto radio U رادیوی اتومبیل
auto radio U گیرنده اتومبیل
auto repeat U خود تکرار
auto transformer U اتو- ترانسفورماتور
auto racing U مسابقه اتومبیل رانی
auto answer U خود جواب
auto starter U استارت خودکار
auto restart U شروع دوباره به صورت خودکار
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
auto body sheet U بدنه اتومبیل
auto dialing modem U مدم خود شماره گیر
auto answer indicator U جوابگویاتوماتیکی
auto reverse button U دکمهمعکوساتوماتیک
auto/manual selector U دکمهانتخابدستی
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] U یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com